در این مقاله به معرفی تعدادی از چهره های مشهور و موفق امروزی که در دوران کودکی با مشکلات خانوادگی عدیده ای روبرو بوده و خاطرات تلخی از آن دوران دارند می پردازیم
وقتی میانجیگری برد پیت باعث آشتی آنجلینا جولی و پدرش شد
سلبریتی ها و چهره های مشهور امروزی آن قدر ثروت و جایگاه اجتماعی دارند که کسی باور نمی کند در گذشته زندگی سختی داشته اند چه برسد به این که گفته شود خانواده هایشان آن ها را ترک کرده اند. اما واقعیت این است که تعدادی از چهره های مشهور و موفق امروزی در دوران کودکی با مشکلات خانوادگی عدیده ای روبرو بوده و خاطرات تلخی از آن دوران دارند. البته فقیر بودن در کودکی در میان چهره های مشهور هالیوودی مورد نادری نیست اما کمتر کسی پیدا می شود که علیرغم طرد شدن یا تنها گذاشته شدن توسط خانواده توانسته باشد به موفقیت و شهرت برسد. در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با ستاره ها و چهره های مشهوری آشنا کنیم که در دوران کودکی توسط خانواده هایشان طرد شده اند اما توانسته اند بر مشکلات فایق آمده و به شهرت و ثروتی قابل توجه دست یابند.
بیشتر بدانید : کودکی سخت و باور نکردنی ستاره های هالیوود!
جیمی فاکس
جیمی فاکس که نام اصلی او هنگام تولد اریک مارلون بیشاپ بود تنها در سن ۷ ماهگی نزد پدر و مادربزرگش رها شد زیرا پدر و مادر واقعی اش وقت و درآمد کافی برای تامین هزینه های او را نداشتند. این بازیگر برنده جایزه اسکار در مصاحبه ای با ساندی تایمز در سال ۲۰۱۴ اعلام کرد که می خواهد با والدینش که او را رها کردند رابطه خوبی برقرار کند.
جیمی فاکس
وی درباره رابطه خود با مادر حقیقی اش چنین گفت:” ما در حال یاد گرفتن در مورد یکدیگر هستیم”. فاکس تایید کرده که رابطه برقرار کردن با پدرش برایش بسیار سخت تر بوده است زیرا در تمام این مدت دوری پدرش تنها حدود ۵۰ کیلومتر از او دور بوده اما برای دیدار با پسرش اقدامی نکرده بود.
دمی لوواتو
دمی لوواتو برای مدت زمان زیادی توسط پدرش، پاتریک، رها شده بود. مادر دمی در یک برنامه مستند در مورد لوواتو در سال ۲۰۱۷ فاش کرد که پدر دمی از لحاظ روانی ناسالم بوده و به الکل و مواد مخدر اعتیاد شدید داشته است. خواهر دمی نیز اعتراف می کند که پدرشان همواره به داد زدن و پرت کردن وسایل خانه عادت داشته و دمی شاهد این رفتارها بوده است. یکی از دوستان لوواتو نیز می گوید که پدر دمی به خانوادهاش می گفته سرطان دارد در حالی که این ادعا صحت نداشته یا می گفته که بزودی خواهد مرد و این مسئله کاملاً دروغ بوده است. لوواتو نیز مانند پدرش مدتی را با اعتیاد دست و پنجه نرم کرد.
دمی لوواتو
او در مستند زندگی خود چنین گفت:” پدر من یک معتاد و یک الکلی بود و به نظر من همیشه دنبال آن چیزی می گشت که در مواد و الکل یافته بود زیرا این کار او را ارضا می کرد و او این رضایت شخصی را به خانواده اش ترجیح داد”. بر اساس گزارش نیویورک تایمز، پدر دمی در سال ۲۰۱۳ در اثر ابتلا به بیماری سرطان درگذشته است و لوواتو نیز با خواندن آهنگی به نام «پدر» به روح پدر خود ادای احترام نمود.
جاستین بیبر
بر اساس ادعاها،پدر جاستین بیبر، جرمی، در دوران کودکی او را رها کرد اما بعدها نزد او برگشت . بیبر خود در مصاحبه ای با بیلبورد در این باره چنین گفته اس:” او بالغ نشده بود. زمانی که حدوداً ۴ سال داشتم حدود یک سال مرا ترک کرد و به بریتیش کلمبیا رفت و در روز پدر به خانه بازگشت.
جاستین بیبر
به یاد می آورم که مادرم گفت: اگر می خواهی اینجا بمانی باید حضور داشته باشی. این که او یک پدر بی مسئولیت بوده شاید صحت نداشته باشد اما از آن زمان تاکنون در زندگی من حضور داشته است. من روزهای تعطیل و چهارشنبه ها با او بودم”.
مریلین مونرو
مریلین مونرو با نام اصلی نورما جین مورتنسون در سال ۱۹۲۶ در لس آنجلس از مادری به نام گلادیس پرل بیکر متولد شد و هیچگاه گفته نشد که پدر وی کیست زیرا والدین مونرو قبل از تولد او از هم جدا شده بودند. مادرش ابتدا تلاش کرد از دخترش مراقبت کند اما در نهایت دخترش را به یک زن و شوهر به نام های آیدا و وین بولندر سپرد. وی بعدها سعی کرد که بار دیگر سرپرستی مونرو را بدست آورد و برای این کار از دوستش گریس گدارد کمک گرفت.
مریلین مونرو
مونرو ابتدا به یتیم خانه ای در لس آنجلس سپرده شده و سپس به نزد گدارد و سپس خاله گدارد رفت. در همین دوران بود که مادر مونرو به دلیل ابتلا به شیزوفرنی پارانویایی در بیمارستان بستری شد. اگر چه همواره گفته می شد که مونرو یتیم بوده اما بعدها مشخص شد که وی همواره برای نگهداری از مادرش تلاش می کرده و در واقع در تمام دوران شهرت در کنار مادرش بوده است. وقتی که مونرو درگذشت برای مادرش سالیانه ۵٫۰۰۰ دلار مقرری تعیین کرده بود که بر اساس یک وجه الضمان ۱۰۰٫۰۰۰ دلاری به وی پرداخت می شد.
تایگا
تایگا روزگار سخت تنهایی خود و طرد شدن توسط خانواده اش را در آهنگی در سال ۲۰۰۹ با عنوان «نامه پدر» منعکس کرده است. وی در این اشعار می گوید که همیشه دلتنگ پدر بوده و می خواسته که پدرش در کنار او بوده و مرد بودن را به او یاد می داد. وی همچنین گفت که مادرش از این که پدرش آن ها را ترک کرده راضی نیست و نمی خواهد تایگا سراغ پدرش را بگیرد. تایگا در این اشعار اظهار امیدواری کرده بود که یک روز پدرش این آهنگ را بشنود و به سراغ او بیاید.
کلی کلارکسون
آهنگ «قطعه به قطعه» اثر کلی کلارکسون در واقع از احساس ناخوشایندی که کلی در کودکی و در هنگام تنها گذاشته شدن توسط پدرش داشته الهام گرفته شده است. وی گفته که بارها سعی کرده با پدرش تماس برقرار کند اما پدرش هر بار او را تحقیر کرده است. کلارکسون گفته که این موضوع از نظر او خنده دار است و نمی تواند تا این حد خود را برای عشق کسی خوار کند.
انریکه ایگلسیاس
انریکه ایگلسیاس در شهر مادرید اسپانیا به دنیا آمد. پدر وی خواننده ای مشهور به نام خولیو ایگلسیاس و مادرش نیز ایزابل پریسلر نام داشت. وقتی که او هنوز بچه بود والدینش از هم جدا شده و پدرش به میامی نقل مکان کرد. در ابتدا انریکه با مادر و خواهر و برادرهای بزرگترش در اسپانیا زندگی می کرد اما وقتی که پدربزرگش توسط گروه های جدایی طلب باسک به گروگان گرفته شد وی همراه با برادرش به نزد پدرشان در میامی فرستاده شدند. هدف این بود که انریکه از دست شبه نظامیان مذکور در امان باشد اما نقل مکان به میامی باعث دور شدن انریکه از خانواده اش شد.
انریکه ایگلسیاس
وی از همان لحظه اول ورود به میامی زیر نظر دایه اش بزرگ شد. بعدها که وی برای ضبط اولین آهنگ خود نیاز به پول داشت به جای این که سراغ پدرش برود نزد دایه اش، الویرا اولیوارس، رفته و آن آهنگ را با نام انریکه مارتینز ضبط نمود. رابطه انریکه و پدرش هنوز هم پیچیده است. ایگلسیاس می گوید که تنها در برخی مراسم ویژه مانند مراسم خاکسپاری پدرش را می بیند و این مسئله را به بی علاقگی پدرش نسبت داده است.
اَدل
اَدل در مراسم گرمی ۲۰۱۷ با تشکر از مدیر برنامه های خود به او چنین گفت:”من همه چیز را به تو مدیونم، ما ۱۰ سال است که با هم هستیم و من طوری تو را دوست دارم که انگار پدرم هستی. من تو را به شدت دوست دارم. نکته اینجاست که من پدرم را دوست ندارم. این علاقه چیز زیادی نیست. من طوری تو را دوست دارم که انگار پدرم هستی”. پدر واقعی اَدل، مارک ایوانز، نام داشت و در سال ۲۰۱۱ در مصاحبه با روزنامه سان اعتراف کرد زمانی که اَدل ۳ ساله بوده، او و مادرش را تنها گذاشته است.
اَدل
وی گفت که با مقداری مشروبات الکی از خانه رفته و به مدت ۳ سال به شدت درگیر مصرف مشروبات الکلی بوده است. همچنین وی گفته که به شدت از رفتارش پشیمان است و می داند تنها لطفی که می تواند در حق دخترش بکند این است که تا می تواند از او دور باشد. اگر چه اَدل بارها تایید کرده که پدرش را دوست ندارد اما در سال ۲۰۱۵ گفته شد که وی پدرش را بخشیده است.
آنجلینا جولی
آنجلینا جولی،بازیگر سرشناس برنده جایزه اسکار، مدت زمان بسیاری از زندگی خود را از پدر مشهورش، جان وویت، دور بوده است.دلیل جدایی پدر و دختر این بوده که بر اساس ادعاها، وویت به مادر جولی، مارشلین برتراند، خیانت کرده و زمانی که جولی تنها یک سال سن داشت او و برادرش جیمز هاون را رها کرد. بر اساس ادعاها، برتراند می خواست که جولی با پدرش ارتباط داشت باشد و وی نیز در یکی از فیلم هایش با نام «لارا کرافت: مهاجم مقبره» در سال ۲۰۰۱ با پدرش همبازی شد.
آنجلینا جولی
اما در کمال ناباوری وویت در مصاحبه ای در سال ۲۰۰۲ گفت که دخترش بیماری جدی روانی دارد که باعث یک دوری طولانی مدت دیگر بین پدر و دختر شد. این دو در سال ۲۰۱۰ با میانجیگری برد پیت که آن زمان همسر جولی بود با هم آشتی کردند.
امینم
رابطه پرتنش امینم با مادرش، دبی نلسون، به کررات در آهنگ های این خواننده موسیقی رپ منعکس شده است اما بخشی از این درگیری ها شاید به این دلیل باشد که پدر امینم آن ها را زمانی که وی کودک بوده ترک کرده است.
امینم
مادر امینم در کتاب زندگینامه خود چنین می نویسد:” او هیچگاه پدر خود را نشناخت و من تمام سعی خودم را کردم که زندگی خوبی برای او فراهم کنم. وقتی که او زندگی کاملاً جدیدی برای خودش ساخت من خوشحال نبودم. قلب من شکسته بود”.
مکالی کالکین
والدین مکالی کالکین، کیت و پاتریشیا، در سال ۱۹۹۵ از هم جدا شدند و درگیری سختی بین این دو برای سرپرستی پسرشان درگرفت زیرا کالکین در دوران کودکی از طریق بازی در فیلم های «تنها در خانه» ثروت قابل توجهی اندوخته بود. مکالی در سن ۱۴ سالگی خود را از دست والدینش رها کرد و تا به امروز از پدرش دور مانده است، پدری که ظاهراً سکته کرده و توان حرکت کردن ندارد. پدرش در سال ۲۰۱۵ اعلام کرد که دیگر مکالی را پسر خود نمی داند.
مکالی کالکین
یک منبع موثق در این مورد چنین گفته است:” تا جایی که به مکالی مربوط می شود، وقتی کیت آن ها را ترک کرد اتفاق بسیار خوبی رخ داد. برای مکالی آسان نیست که بشنود کیت گفته او دیگر پسرش نیست اما با در نظر گرفتن این که آن ها مدت زمان بسیار زیادی را دور از هم بوده اند این موضوع اصلاً جای تعجب ندارد”.
کیت هادسن
در سپتامبر ۲۰۱۶، که توسط مادرش گولدی هان و همسر او کرت راسل بزرگ شده،در مصاحبه با هاوارد استرن در مورد اتفاقات ناخوشایندی گفت که بعد از ترک او و برادرش، اولیور در کودکی توسط پدر واقعی شان، بیل هادسن، برای وی رخ داده بود. وی در این باره چنین گفت:” وقتی ما بچه بودیم او تا حدودی با ما رابطه داشت، یک جور پس و پیش رفتن بود. واقعا من آن مسایل را درک می کنم، چیزی است که او باید با آن کنار بیاید و این موضوع باید برای وی دردناک باشد،از این رو او را می بخشم… همیشه با این مشکل مواجه بوده ام که پدرم را درک نمی کردم. این موضوع را درک نمی کنم”.
کیت هادسن
در سال ۲۰۱۵ پدر واقعی او در مصاحبه ای با دیلی میل گفت که او خواسته الیور و کیت دیگر از اسم خانوادگی او استفاده نکنند. وی در این باره چنین گفت:” الان به آن ها می گویم، من شما را رها کردم. من پنج فرزند واقعی داشتم و اکنون خودم را پدر ۴ فرزند تصور می کنم. دیگر الیور و کیت را از آنِ خودم نمی دانم. آن ها دیگر بخشی از زندگی من نیستند”.
جان لنون
الفرد فردی لنون، پدر جان لنون، در سال ۱۹۴۴ از مادر جان لنون که جولیا نام داشت جدا شد و این موضوع باعث جدایی لنون و پدرش برای باقی عمر شد. جان در مصاحبه ای در سال ۱۹۶۶ در این باره چنین گفت:” من هیچ وقت پدرم را نمی شناختم. در طول زندگی ام تا زمانی که ۲۲ ساله شدم ۲ بار او را دیدم. آن هم بعد از این که من چند آهنگ موفق ساخته بودم. او را دیدم و با او صحبت کردم و به این نتیجه رسیدم که هنوز هم نمی خواهم او را بشناسم”. جان در اکتبر ۱۹۷۰ پدرش را به خانه اش دعوت کرد اما دیدار آن ها نتیجه خوبی نداشت. ظاهراً جان رفتار مناسبی با آلفرد نداشته و سر او فریاد زده بود.
جان لنون
تونی کارت رایت در کتاب خود در مورد این دیدار چنین می نویسد:” جان به پدرش گفت که اگر او با داستان زندگی اش به سراغ رسانه ها برود او را در یک جعبه انداخته و او را از هواپیما به درون اقیانوس خواهد انداخت تا غرق شود. فردی می دانست پسر ش آنقدر بی تعادل هست که عین این کار را انجام دهد. فردی دیگر جان را ندید”. فردی در سال ۱۹۷۵ درگذشت و سال بعد جان لنون در مصاحبه ای چنین گفت:” من از بازپروری برگشته بودم و به او گفتم که از آنجا برود و او نیز از آنجا رفت و ای کاش نگفته بودم زیرا هر کسی مشکلات خاص خودش را دارد- درست مانند پدران خودسر. اکنون کمی بالغ تر شده ام او فشاری بچه داشتن یا طلاق و دلایل این که چرا مردم نمی توانند با مسئولیت هایشان کنار بیایند را درک می کنم”.
|